کد مطلب:315857 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:184

روایت ابن شهرآشوب
مرحوم علامه مجلسی این روایت را نقل كرده است، می نویسد:

گفته اند كه عباس سقا قمر بنی هاشم صاحب لوا و علمدار امام حسین علیه السلام بود و او از همه ی اولاد ام البنین بزرگ تر بود، برای آوردن آب بیرون شد لشكر بر آن حضرت حمله كردند و او بر لشكر حمله نمود.



پس همچو سیل خیل روان شد ز هر طرف

طوفان تیر و سنگ عیان شد ز هر كنار



كردند جمله حمله بر آن شبل مرتضی

یك شیر در میانه ی گرگان بی شمار



پس میرغضب مرتضی علی علیه السلام بر ایشان حمله نمود و می فرمود:



لا ارهب الموت اذا الموت رقا

حتی اواری فی المصالیت لقا



نفسی لنفس المصطفی الطهر وقا

انی أنا العباس اغدو بالسقا



و لا اخاف الشر یوم الملتقی [1] .



بعد از خواندن رجز با شمشیر آتشبار میان فرقه ی اشرار افتاد جمعیت ایشان را متفرق ساخت سرهای مشركین را همسر خاك و تن های اهل كین را بر زمین انداخت.

عباس بن امیر علیهماالسلام مانند پدر بزرگوارش حیدر كرار بر آنان حمله می كرد.



درافتاد در جیش كوفان نهیب

ز دل ها روان گشت صبر و شكیب



یكی گفت این زاده حیدر است

چو حیدر به پیكار جنگ آور است



كه را تاب نیروی بازوی اوست

دو گیتی سبك در ترازوی اوست



[ صفحه 161]



«فكمن له زید بن ورقاء من وراء نخلة و عاونه حكیم بن الطفیل السنبسی فضربه علی یمینه فأخذ السیف بشماله و حمل و هو یرتجز».

زید بن ورقاء پشت نخلی در كمین قمر بنی هاشم بود و حكیم بن طفیل سنبسی او را كمك كرد، ضربتی به دست راست قمر بنی هاشم علیه السلام زد و آن را قطع كرد شمشیر را به دست چپ گرفت و حمله كرد و این رجز را خواند:



و الله ان قطعتم یمینی

انی احامی ابدا عن دینی



و عن امام صادق الیقین

نجل النبی الطاهر الامین [2] .



گر مرا افتاد از تن دست راست

شكر حق دارم كه دست چپ به جاست



آن كه تن را پی كند در راه دوست

تیغ و زوبین نرگس و ریحان اوست



جمله می دانید حیدرزاده ام

جان خود را راه جانان داده ام



دست من بالای دست ماسواست

دست سرباز حسین دست خداست



گر نیفتد از بدن در عشق یار

دست باشد در بدن بهر چه كار



«فقاتل حتی ضعف فكمن له الحكم بن الطفیل الطایی من وراء نخلة فضربه علی شماله». با همان حال جنگ می كرد تا حالت ضعف به آن حضرت دست داد، حكم بن الطفیل طایی پشت نخله ای كمین كرد، ضربتی به دست چپ حضرت زد و آن را جدا كرد، فقال:



یا نفس لا تخشی من الكفار

و ابشری برحمة الجبار



مع النبی السید المختار

قد قطعوا ببغیهم یساری



فاصلهم یا رب حر النار [3] .



چون كه دست چپ فتاد از پیكرم

سر بیندازم به پای سرورم



هین مترس عباس از تیر بلا

جان سپر كن پیش تیغ ابتلا



سینه ام چون شد ز پیكان چاك چاك

چشم را كن وقف بر تیر هلاك



[ صفحه 162]



چشم و دست و سر چو دادی بی درنگ

استخوان خویش را كن وقف سنگ



چون نماندت هیچ آثاری به جا

گو در آن دم یا اخا رفتم بیا



قمر بنی هاشم علیه السلام با همان دست های بریده كمی ایستاد خون از بازوانش می ریخت و غریبانه به راست و چپ نگاه می كرد.

«فضربه ملعون بعمود من حدید فقتله».

پس ملعونی عمودی از آهن به وی زد و او را به شهادت رساند.

و لما رآه الحسین علیه السلام صریعا علی شاطی ء الفرات بكی و أنشأ یقول:



تعدیتم یا شر قوم ببغیكم

و خالفتم دین النبی محمد



أما كان خیر الرسل أوصاكم بنا

أما نحن من نجل النبی المسدد



أما كانت الزهراء امی دونكم

أما كان من خیر البریة أحمد



لعنتم و اخزیتم بما قد جنیتم

فسوف تلاقوا حر نار توقدوا



وقتی كه امام حسین علیه السلام او را كنار فرات غرقه به خون دید گریه كرد و فرمود:

ای بدترین ستمكاران ستم را از حد گذراندید و با دین محمد پیامبر مخالفت ورزیدید.

آیا بهترین پیامبران سفارش ما را به شما ننمود؟ آیا ما از دودمان پیامبر نیستیم؟

مگر زهرا مادر من نیست؟ مگر محمد بهترین آفریده ها نیست؟

با این جنایت از پیشگاه خدا، رانده و خوار شدید و به زودی در آتش سوزان جهنم می افتید.

بعد از شهادت قمر بنی هاشم امام علیه السلام فرمود: «الآن انكسر ظهری» اكنون پشتم شكست.



به خون غلطان چرایی ای علمدار سپاه من

ز جا خیز ای كه در هر دم بدی پشت و پناه من



ز پشت غم چو افتادی شكست از بار غم پشتم

نظر بگشا و بنگر یك زمان بر سوز آه من [4] .



[ صفحه 163]




[1] ترجمه اشعار در بخش سخنان منظوم حضرت گذشت.

[2] ترجمه اشعار در بخش سخنان منظوم حضرت گذشت.

[3] ترجمه اشعار در بخش سخنان منظوم گذشت.

[4] بحارالانوار، ج 45، ص 40 - 42؛ رياض القدس، ج 2، ص 80 و 81.